گل با تو برا برای کجا یاد کرد کونور زمه دا ***************** همچون لب خود مدا ********************************** برخسته دلان رند خمار مگیر برمردم رند نکته بسیار مگو دست از طلب ندارم تا کام من برآید یاتن رسد بجانان یاجان زتن براید بگشای تربتم رابعد ازوفات وبنگر کز اتش درونم دوداز کفن براید بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریادازمردوزن براید جان برلبست وحیرت دردل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان ازبدن براید از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم خود کام تنگدستان کی زان وهن براید گویند دگر خیرش درخیل عشق بازان ************************** کیست آن فتنه که باتیرو کمان میگذرد وآن چه تیر است که درجوش جان میگذرد آن نه شخصی که جهانیست پرازلطف کمال عمر ضایع مکن ایدل که جهان میگذرد آشکارانپسندد دگر آن روی چو ماه =گر بداند که چه برخلق نهان میگذرد آخر ای نادره ی دور زمان ازسرلطف*********************برما آی زمانیکه زمان میگذرد صورت روی تو ای ماه دل ارای چنانک********************صورت حال من از شرح وبیان میگذرد تادگربادصبائی بگمن باز اید(*****عمری می بینم وچون برق یمان میگذرد*******) مصطفی راوعده داد الطاف گرتو بمیری نمیرد این سبق من کتاب ومعجزت را حافظم بیش وکم کن را زقران مانعم ای شرم زده غنچه ی گل ازتو
حیران وخجل نرگس مخمور ازتو
رد ومه نور زتو
***********
ای سایه ای سنبلت سمن پرورده یاقوت لبت درعدن پرورده
م خان می پرورد
زان راح که روحیست بتن پرورده
عشق رخ یار برمن زار مگیر
صوفی چو رستم رهروان میدانی
هرجاکه نام حافظ در انجمن براید
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |